به آقا طیب ، به خاطر ...

آدمها ...
چشمها ...
بغضها و امیدها ...
هریک با عالمی خاطره و تجربه و امید ،
جفت جفت کنار هم ،
صادقانه ترین دروغها در چشمانشان !
هیچ چیز نمی تواند دروغ محض باشد !
چرا که بنیان هر دروغ حقیقتی محض است !
این جمله دروغیست که عین حقیقت است !
من راه رفتنشان را دوست دارم ...
قدمهای لرزان و استوار !
چشمهایشان را هم ...
پر کینه و عاشق !

انسان متحمل پیرترین تجربه حماقتهاست ...
چه حماقتهای لذت بخشی !
ای کاش هرگز به حماقتش پی نبرد !

من نمیتوانم ،
جهانی بدون 
دو گانگی و دروغ ، صداقت و محبت ،
بغض و کینه و جنگ ، عشق و امید و صلابت را ...
لحظه ای تاب بیاورم .
استوار و مطمئن وارد دنیایتان میشوم ...
دنیای شما را ،
دوست تر می دارم ...